مدح و مرثیۀ حضرت اُمُّ البنین سلاماللهعلیها
در لابـلای بـغـض این کوی و گذرها پـیچـیـده ذکر "وا حـسـینا" در سحرها انگـار در یک گـوشه از تنهـایی خود روضه گرفـته حضرت "ام القـمـر"ها یک فاطمه وقتی دوباره روضه خوان است پُر میشود از عطر یاس این دور و برها دارد بـه دل داغ تــمــام نــیــزههــا را داغ عــلـیهـای قــبـیـلـه، داغ ســرهـا داغـی نــشـسـتـه مــادرانــه بـر دل او داغـی که میمـانـد همیشه بر جگـرها جمع مـصیـبـاتی که او دیـدهست یعنی "ام الـبـنـیـن" شـهـر مـنـهـای پـسـرهـا "وَیـلی عَـلی شِـبـلی" عزیز قلب مادر شـیـرم حـلالت سـاقی بی بـال و پـرها عباس جان، زینب برایم روضه خوانده از کـربـلا، از علقـمه، از "إِنْکَسَر"ها آه از غـریـبـی ربـاب و گـریـههـایـش در لابـلای بغـض این کـوی و گذرها |